فردا روز عملی کردن و اجرای طرحهایی است که تا به حال به صورت تئوری و به شیوهای کاملاً «دموکتاتورانه» به تصویب «اکثریت» رسیده است!
فرصت خیلی کم است و نیروها محدودند. [گفته شده است که] آقای مدیر یک سر دارند و هزار سودا [الله اعلم]. خود چارقد به سرمان باید برای خرید بعضی از وسائل دست به کار بشویم. به همین راحتی فوریت تشکیل یک جلسهی خارج از دستور به تصویب میرسد و چند ساعت بعد، اعضا در یک خانهی تیمی جمع میشوند.
اعضا که تراوشات ذهنیشان همچنان ادامه دارد، قبل از تشکیل جلسه، بر اساس سلیقهی لطیف دخترانهشان، تغییر دکور میدهند. جلسه با نهایت سرعت، بعد از یک سلام و احوالپرسی مختصر ِ یکی دو ساعته، رسمیت مییابد.
همه چیز مهیای پیادهسازی طرحهای انتزاعی است، جز مواد لازم و ضروری که قرار است فردا تهیه شود! با این حال اجزای تابلو فرهنگی اردو و فضای قرار گرفتن هر کدام، مشخص میشود. وجود یک نیروی تازهنفس و خوشذوق هم به تولید ایدههای جدیدتر کمک میکند.
روی رنگ اجزای تابلو بحث میشود. انتخاب رنگ تابلو برادران سختتر است. در جلسهی فرهنگی البته «بحث و جر» هم داریم. مثلاً همینجا به این نتیجه میرسیم که اصولاً اگر خانمها وجود نداشتند، اجزای زندگی آقایان یا به رنگ مشکی بود، یا طوسی و یا قهوهای؛ و این خانمها هستند که رنگ و لعاب دادهاند به زندگی!
اینها گزارش دیشب بود. به همینجا که رسید «آسمون تپید»! خبر میرسد که یک سری تغییرات «جزئی» در برنامهی سفر اتفاق افتاده که به خاطرش باید قید «تابلو فرهنگی» را بزنیم. این یعنی از اول جلسه گرفتن، از اول فکر کردن و از اول طرح دادن.
البته [قال فلان:] ما با این همه خلاقیت و اینها، حتماً میتوانیم خودمان را با هر شرایطی وفق بدهیم؛ فقط کمی باور میخواهد!