هر چی فکر کردم شرحی برای شرهانی پیدا نکردم به جز نوشتهای از یک وبلاگ...
هنوز صدای سید با آن لحن مقتدرانه اش در گوشم می پیچه زمانی که خطاب به ما بروبچه های وبلاگی می گفت:
دوستان شما الآن در نقطه صفر مرزی نشسته اید. اونطرف این سیم خاردارها خاک عراق و اینکه به این راحتی و با این عزت و احترام و اقتدار تا اینجا می آییم همه از عزت و اقتداریست که این شهدا با خون خود برای ایران ما، برای مملکت اسلامی ما ساخته اند.
استاد از چند کیلومتر جلوتر برایمان می گفت. از سنگرهایی که دیواره ها و سقفهای اون به عرض بیش از دو وجب بتون ریزی شده.سنگرهایی کاملا بتونی. از سنگری میگفت که خود صدام اومده و از اونجا منطقه رو دیده. نزدیک 500 متر که جلوتر می آیی غریب به 14 کیلومتر اتاقکهایست 3در4 با فاصله های منظم. اینها سنگرهای فرماندهی عراق بوده . از اون کمی جلوتر می آیی، انواع و اقسام موانع، سیم خاردارهای حلقوی، فرشی(که نمونه هاش رو همینجا بصورت دست ساز جلوی چشم شما قراردادن تا بهتر بتونین تصور کنین)سیم خاردارهای خورشیدی-5 حلقه ی بهم تنیده شده- و انواع مینها ...
و حالا تازه می رسی به مانعی به نام کانال. کانالی به عرض 5 متر و به عمق 5 متر که کف اون سیم خاردارهای فرشی، خورشیدی، بشکه های فوگاز، انواع و اقسام مینها قرارداره . کانالی که آنچنان خاکبرداری شده که تا فاصله ی 3-4 متری قابل تشخیص نیست. خاکبرداری این کانالها با ماشینهای مخصوص انجام شده که تا اون زمان در ایران چنین عملیاتی انجام نشده بود. آنچنان خاکبرداری شده که اصلا معلوم نیست خاکش رو چطور و کجا بردن.
این موانع آنچنان طراحی شده که غیر قابل نفوذ ...
که البته شما می آیید و میبینید که رزمندگان دلیر ما از این موانع هم عبور کردن. اینجا بارها عراق اومد جلو و برگشت.... اومد جلو و برگشت...
حالا چرا ما اینجا رو کردیم یادمان ...
اینجا 1300 پیکر شهید اومده. توی معراج شهدایی که همینجا برپا شده . از لشکر امام حسین اصفهان و ...
لینک نوشت:
پیشنهاد میکنم حتما از سفرنامهی خواندنی و کامل خانم پاکروان ( که بعضاً با لهجهی شیرین اصفهانی نوشته میشه) دیدن کنید و خاطرات اردوی جنوب را زنده کنید. (+)
وبلاگ برادر عزیزم عکاسباشی هم با عکسهای زیبایی از اردو از بلاگ تا پلاک 2 به روز میشه. پیشنهاد میکنم از دست ندین. (+)
حامد احسان بخش- اردوی هشتاد و شش