خواستم اسم بذارم مثل هميشه اما اين بار دلم نيومد!
خواستم بگم
سفر خوب بود اما نميدونم چرا دلم رو با خودم آوردم
سفر خوب بود اما دست خالي برگشتم
سفر خوب بود اما اين دفعه بغض نكردم
سفر خوب بود اما موقع رزم شبانه فهميدم اگه زمان جنگ بودم نميرفتم خط مقدم
سفر خوب بود اما نتونستم فخلع نعليك كنم
سفر خوب بود اما بدجوري دلم بي تابي برگشت ميكرد!بي تابي دوري از خانواده نبود يه چيز ديگه بود يه چيزي كه اسمش رو ميشه گذاشت تعلق روح يا نه!فرار روح از پاكي!
سفر خوب بود اما من هيچ وقت نفهميدم چي شد كه امسال هم رفتم جنوب،مگه عهدهاي پارسال رو نشكسته بودم!
سفر خوب بود اما هر وقت يكي از راويا ميگفت دعوت شديد دلم ميخواست سرم رو ميكوبيدم به زمين! حيف كه خاكش نرم بود و هيچيم نميشد!حيف كه خاكش بوي خون تازه ميداد گاهي هم بوي ياس كه البته به خاطر عطرهايي بود كه ميزدند روي چادرهاي خاكيمون وگرنه من كلاً قوه ي بوياييم از دست رفته!منظورم بوياييه روحيه!
سفر خوب بود اما كاش مثل بقيه همسفرا بودم كاش ....
واقعاًخوش به حال نرفته ها !
نرفتن حداقل فكر ميكنن وقتي برن مثل بعضي بچه ها روحشون حال مياد! مثل من (خدا كنه امثال من نباشن) نميرن و موقع برگشت همه ش با خودشون فكر نميكنند اين ديگه چه اتمام حجتي بود!تو كه داغون شدي ....
كاش شب آخر دوكوهه توي ساختمون تاريك .................
پر حرفي كردم اما دلم پر بود
حال و حوصله ي وبلاگ نويسي هم نداشتم
حال و حوصله ي هيچي نداشتم
اومدم ببينم چه خبر
....
دعام كنيد